شبهه اعجاز علمی در قرآن(6)
آنچه اینک می آید، ششمین قسمت نقد یکی از همکاران بر پست «شبهه بطلان خلاف علم در قرآن» و پاسخ به آن است. در سه قسمت قبلی برخی از شواهدی که ناقد محترم در صدد تأویل آنها موافق علم بود و خدشه هایی که بر تأویل او وارد بود، بیان شد و اینک تأویلات مربوط به بقیه شواهد و خدشه هایی که بر آنها وارد است، بیان می شود.
آیه «والقمر قدرناه منازل»
ناقد گرامی مرقوم داشته اند:
نویسنده محترم فرموده اند: "خامسا این که قرص ماه از بدر کامل تا هلال نازک تغییر می کند بر حسب نگاه ظاهری است...." آری بر حسب نگاه ظاهری است؛ اما قرآن مگر فرموده است که اندازه ماه تغییر می کند تا شما بگویید به نگاه ظاهری مردم اشاره کرده است؟
در پاسخ عرض می کنم که آری، قرآن با عبارت «حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیم؛ تا چون شاخکِ خشکِ خوشه خرما برگردد.» از تغییر قرص ماه سخن می گوید. در این عبارت هرگز گفته نشده است که آن بخشی از ماه که مقابل خورشید قرار گرفته، تغییر می کند تا حقیقت تکوینی آن را به ما گفته باشد؛ بلکه گفته شده است که ماه به اندازه شاخک خشک خوشه خرما می شود و این جز آنچه که از ماه با چشم سر ما دیده می شود، نیست.
مرقوم داشته اند:
نویسنده همچنین فرموده است: "این که در آسمان منازلی است که ماه در آن قرار می گیرد، به لحاظ نگاه ظاهری است...." که آن نیز محل تأمل است. قرآن نفرموده است در منازل یا آسمان ها ستارگان یا کهکشان ها نیستند. صحبت این است که ماه در هر30روز یا کمتر یک بار دور زمین می گردد و به محاذات همه نقاط کره و فلک قرار می گیرد و یک سیر کامل در داخل فلک دارد. وقتی می بینیم یک دایره کامل طی می شود، می توان دایره را به 12 قسمت تقسیم کرد. حال اگر مراد از منازل این معنا باشد معنایی غیر علمی است؟ تقسیم دایره محیط بر زمین نه تنها با علم جدید منافات ندارد، بلکه بشر قدیم هم آن را تصور کرده بود.
در پاسخ عرض می کنم:
اولاً، آشکار است که ماه در فرایند از بدر کامل تا هلال نازک شدن و به تعبیر قرآن «عرجون قدیم» شدن، هرگز در جایی فرود نمی آید تا بر فرودگاه آن، منزل صدق کند. این نگاه ظاهری است که این تلقی را به وجود می آورد که ماه هر شب در منزلی فرود می آید و شب دیگر در منزل دیگر تا این که به سر منزل مقصود برسد.
پنهان نیست که در گذشته تصور بر این بوده است که این مجموعه ستارگانی که در آسمان هستند، چراغ های شهرهای آسمان هستند و فرشتگان ساکنان آن شهرها دانسته می شدند. این تصور از قیاس چراغ های شهرها بوده است که در شب ها از دور به چشم می خورد. بشر با قیاس این چراغ ها به ستارگان پنداشته بودند که در آسمان نیز شهرهایی بسان شهرهای زمین قرار دارد. این در حالی است که هرگز مجموعه های ستارگان مشهود در آسمان مربوط به هیچ شهری نیست و آن ستارگان که چراغ های یک شهر پنداشته شده است، میلیون ها و میلیاردها سال نوری از هم فاصله دارند و آن ستارگان هرگز در مسیر حرکت ماه نیستند و فاصله ماه تا آن ستارگان میلیون ها و میلیاردها سال نوری است. این تصور جز با نگاه ظاهری توجیه پذیر نیست و علمی دانستن نگاه قرآن به جهان خطای فاحشی است که در دوره معاصر پیدا شده است و باید به شدت از آن پرهیز کرد؛ چرا که حقانیت قرآن را نشانه گرفته و قرآن را آماجگاه تیرهای زهرآگین دشمنان دین قرار داده ست.
ثانیاً، طبق نگاه ظاهری و تلقی کهن، منازل ماه 12تا نیست؛ بلکه 28تاست. سورآبادی این منازل را چنین توصیف کرده است:
منازل ماه بیست و هشت منزل است: هقعه و هنعه و ذراع و نثره و طرفه و جبهه و زبره و صرفه و عوا و سماک و غفر و زبانا و اکلیل و قلب و شوله و نعایم و بلده و سعد ذابح و سعد بلع و سعد سعود و سعد خبا و فرغ دلو مقدّم و فرغ دلو مؤخّر و بطن الحوت و شرطین و بطین و ثریا و دبران، چون ماه این منازل را بگذارد در محاق افتد حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ: تا گردد چون بن خوشه خورما دیرینه. (تفسیر سور آبادى، ج3، ص2068 و نک: ترجمه تفسیر طبرى، ج6، ص1512)
ناقد محترم در زمینه تفسیر آیات تکوینی قرآن پیشنهاد دیگری دارد. او نوشته است:
با توجه به آنچه گفته شد راه سوم این است که آیات قرآن را به همان معانی و مفاهیمی حمل کنیم که الفاظ بیان کرده اند و فهم های عصری را از مدلول کلام خارج کنیم. در غیر این صورت اولاً، کلام برای عصرهای جدید حاوی هیچ پیامی نخواهد بود و ثانیاً در رابطه با آیاتی که خدا را با اوصاف غیر بشری و غیر قابل فهم برای بشر آن روز معرفی می کند، دچار مشکل می شویم. قرآن بازگو کننده حقیقتی است که عاری از فهم های عصری و نسلی است. اگر فهم مردم به آن حقیقت برسد، رسیده است و الا بشر عاجز است و قدرت درک حقیقت را پیدا نکرده است. اما مفهوم، قابل درک است و بشر باید صبر کند تا از دل این مفهوم حقایق جدید را کشف کند و اگر روزی بطلان بعضی از کشفیاتش معلوم شد، ساحت قرآن آسیب نمی بیند؛ زیرا ناظر به حقیقتی والا بود که ما در تطبیق آن اشتباه کرده ایم.
اولاً، چنان که عرض کردیم، معانی الفاظ قرآن عبارت از همان معناهایی است که نزد عرب حجاز در عصر پیامبر(ص) معهود و رایج بوده؛ زیرا قرآن به زبان آنان نازل شده است؛ از این رو باید بررسی کرد که آنها الفاظ را در میان خود به چه معناهایی استعمال می کردند. بر این اساس، هرگز معناهایی که ما در زمان خود از الفاظ قرآن می فهمیم، در صورتی که در عصر پیامبر(ص) معهود و مأنوس نبوده و به کار نمی رفته باشد، قابل انتساب به قرآن نخواهد بود. این که کسانی بخواهند الفاظ قرآن را آنچنان معنا کنند که امروز به ذهن می رسد، به واقع، الفاظ قرآن را از معانی خود خارج ساخته و معانی برساخته خود را بر قرآن تحمیل کرده اند. این نیز چیزی جز تفسیر به رأی دانسته نمی شود که حرام و ممنوع است.
ثانیاً، پیام هر کلامی عبارت از همان چیزی است که به هنگام ایراد کلام فهمیده می شود و چنان نیست که یک کلام بتواند هر زمان پیام جدیدی داشته باشد. کلام بسان انسان زنده نیست که در زمانی بتواند پیام جدیدی از دهانش خارج سازد. معنای هر کلامی مشخص است و آن را مواضعه و استعمال اهل زبان در زمان ایراد کلام روشن می سازد؛ نه دستاوردهای علمی که قرن ها بعد از ایراد کلام حاصل می شود. قرآن از سنخ طبیعت نیست که بشر با گذر زمان بتواند در آن به کشفیات جدیدی برسد. قرآن از سنخ کلام است و کلام هم مبتنی بر مواضعه و استعمال اهل زبان در زمان ایراد کلام است.
ثالثاً، اهل زبان معمولاً هرگاه که بخواهند معنای جدیدی را از رهگذر زبان القاء کنند، از مجاز استفاده می کنند؛ یعنی الفاظ رایج میان اهل زبان را همراه با قرائنی که از آن به «قرائن صارفه» تعبیر می شود، در معانی جدید به کار می برند. بر این اساس، خداوند پیام های جدیدی را که از طریق قرآن القاء کرده، به همین روش القاء کرده است. برای مثال اگر فرموده است که در بهشت شراب هست، اضافه کرده است که آن عقل را زایل نمی کند و سردرد نمی آورد:
یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ * بِأَکْوابٍ وَ أَباریقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ * لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ (واقعه، 17-19)؛ بر گِردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى گردند، با جامها و آبریزها و پیاله[ها] یى از باده ناب روان. [که] نه از آن دردسر گیرند و نه بى خرد گردند.
بنابراین بدون قرینه و شاهد هرگز نمی توان مدعی شد که یک کلامی حاوی پیام جدیدی است.
رابعاً، چنان که کراراً عرض شد، وجهی ندارد، وقتی خداوند خطاب به عرب عصر پیامبر(ص) و به منظور هدایت آنان سخن می گوید، به گونه ای سخن بگوید که آن مردم مرادش را نفهمند. چنین ادعایی لوازم باطل متعددی دارد که پیش تر ذکر شد و لذا خود ادعا باطل و مردود است.
خامساً، چنان که عرض شد، ما اگر بخواهیم ساحت قرآن با کشفیات علمی آسیب نبیند، باید درباره قرآن ادعاهای خلاف واقع و گزاف، مطرح نکنیم و انتظارات بی جا نیافرینیم و نگوییم که قرآن موافق علم جدید سخن گفته و گزاف تر از آن این که نگوییم، قرآن اعجاز علمی دارد؛ یعنی چهارده قرن پیش از حقایقی پرده برداشته که بشر تازه کشف کرده است.